24 اردیبهشت 1393

من که در تُنگ برای تو تماشا دارم / با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟

دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست / به زبان آورم آن را که تمنا دارم

چیستم؟! خاطره زخم فراموش شده / لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی / سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

چیزی از عمر نمانده است، ولی می خواهم / خانه ای را که فرو ریخته بر پا دارم

فاضل نظری

من که در تنگ برای تو تماشا دارم

تو ,ولی ,است، ,تماشا ,سخن ,سنگ ,تماشا دارم ,تو تماشا ,دارم با ,با چه ,را که

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مطالب اینترنتی ایزوگام سایت شخصی روز جدید bluresnaghsh shakibonline به یاد استاد Dayta دارالترجمه پارت به وبلاگ PARALLAX-SURVEY خوش آمدید